اشک های دریا

افکار پوسیده

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۰۱ ب.ظ

چند وقتی می شد که نیامدم بنویسم.

همش کارو بخودم سخت میگیرم.

اوایل که وبلاگ می نوشتم میگقتم کاش میشد از روی موبایل وبلاگ نوشت

حالا می بینم تایپ از روی کیبورد چنان برام عادت و آسان شده که اصلا نمی تونم از موبایل بنویسم. پس چرا همیشه این فکر و داشتم!؟

چند روزیه که افتادم به جون کتابام. هی میخونم. چندتایی هم قرضی دستم بود که همه رو خوندم و پس دادم. دیگه مثل سابق طرفدار کوئلیو نیستم. نتونستم برای بار دوم کتابشو بخونم.

اینجا یه سرگرمی دارم اونم اینه که برم کتابفروشی بزرگی که دم خونه هس. گشت بزنم تو قفسه های کتابو لوازم تحریر و اسباب بازی. اونوقت هی یه کتاب چشممو میگیره و میخام بخرمش. ولی یادم میافتاد که تو کتابخونه مدتهاست چندین کتاب نخونده دارم. شروع کردم به خوندن اونها.

این روزا بیشتر حوصلم سر میره و گیر میدم به همه چیز. ینی همه چیز. هرچیزی که فکرشو بکنی

پارسال این موقع میرفتم قالی بافی. حالا که فکر می کنم می بینم خوب بود. ولی همونم ادامه ندادم و داره یادم میره.حیف پول.

حیف عمر

حیف همه چی

این روزا کارم منفی بافی و غصه خوردن و حرص خوردن سر مسائل کوچیک و بزرگه

ناهار میخام گوجه پلو بزارم

فعلا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۷
ستاره میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی